101

گاهی فکر میکنم این ادم ناشناسی ک هرازگاهی پیامای ادبی یا مناسبتی برام میفرسته و اسم و فامیل مخففش  شبیه اسم و فامیل اونه،ممکنه خودش باشه...چون یادمه که همیشه سرکلاس میگف دوتا خط داره...
میدونم دارم فکرای بیهوده میکنم و چنین چیزی صحت نداره ولی ای کاش خودش بود
این روزا هیچ چیز سر جاش نیس،کنار م  بهم خوش میگذره حتی خونوادشم از رابطه بینمون باخبر شدن و  به گفته م مامانش کلی پزمو میده و ازم تعریف میکنه و دوس داره که سریعتر عروسش شم مامانش شدیدا تمایل داره هرچه زودتر با من از نزدیک آشنا شه،م یه مدت سر همین قضیه بهم فشار آورده بود اما من  بهش گفتم که هنوز آمادگی ندارم و بهش قول دادم تا آخر تابستون این اتفاق بیفته،،،خاله هاشم دوست دارن با من آشنا بشن و مادربزرگش ندیده عاشقم شده،،،م میگه عکستو دیده و کلی خوشش اومده و میگه حتما باهاش ازدواج کن
الان اینا یعنی خوشبختی؟
دروغ چرا،،،دلم هنوزه گیره،فکرم هنوز مشغوله
هنوز گاهی بهش فکر میکنم
بعضی وقتا دنبال بهونه واسه کات کردن رابطم با م هستم ،نمیدونم تهش چی میشه ،به خودم اعتماد ندارم و از دست خودم شاکی هستم،شاکی هستم ازینکه گاهی به م به عنوان یه پل واسه رسیدن به هدفم نگاه میکنم ،،،گاهی جامونو عوض میکنم و با خودم تصور میکنم که م همچین نیتی داره و ازین تصور دلم به درد میاد.
چقدر من بدم