12


 انگار واقعا قسمتم رفتن و دور شدنه

خدایا یه وقت فکر نکنی ناراحتما،نه اصلا

خودت خوب میدونی که تنها هدف زندگیم همینه

خواستم بگم شکرت،هزاران هزار بار شکرت




11


 چیزهایی هست که از دست رفتنشان  را

هیچ چیزی در دنیا

نمی تواند جبران کند.


10


 و من یک قدم دیگه به هدفم نزدیکتر شدم،خدایا شکرت.

با دیلیت اکانتی که کردم  آقای همکلاسی پی وی منو از دس داد ،خدایا بازم شکرت

9




ﺑﻌﻀﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﺳﺖ. 


ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻨﺸﯿﻨﯽ ﯾﮏ ﮔﻮﺷﻪ ﻭ ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ. ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﺪ، ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ حتا ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺪ. 


ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﺭﯾﺶ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻧﺰﻧﯽ، ﻟﺒﺎﺱ ﺗﻤﯿﺰﺕ ﺭﺍ ﻧﭙﻮﺷﯽ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺷﺎﻧﻪ ﻧﮑﻨﯽ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺁﻥ ﺁﻫﻨﮕﯽ ﺭﺍ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﯽ، ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭَﺩَﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ.


ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺷﯽ، ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩِ ﺧﻮﺩﺕ. ﺯﺍﻧﻮﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮﯼ، ﺑﻪ ﻗﺒﻞ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ. ﻭ ﯾﺎ حتا ﻓﮑﺮ ﻫﻢ ﻧﮑﻨﯽ. ﻓﻘﻂ ﺑﻐﺾ ﮐﻨﯽ. ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﺩﻟﯿﻠﯽ. ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ.


ﺑﻌﻀﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﺳﺖ ﻭ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﺗﺎﺑﻠﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﯾﺎ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺑﻪ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﭼﺴﺒﺎﻧﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﯾﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ :

ﻋﺰﯾﺰﺍﻧﻢ، ﻣﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ. ﻭﻟﯽ لطفن، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﻦ ﻧﺸﻮﯾﺪ.


ﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ. 

ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ی ﺍﯾﻨﮑﻪ :

ﺁﻣﺪﻡ ﻧﺒﻮﺩﯼ، ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺁﯾﻢ . . .




8



اصلا ما عادت داریم به ترجمه کردن رفتار دیگران اگر اینطور نبود، اگر تا تقی به توقی نمیخورد از رفتارهای کسی که به تازگی یک جای زندگیمان پیدایش شده برداشت های عاشقانه نمیکردیم


و بعضی شب ها تا صبح روی فلان حرف یا رفتارش حساس نمیشدیم و داستانی که دوست داشتیم نمی ساختیم و ذوق نمیکردیم


اینهمه آدم اسیر عشق های یکطرفه، اطرافمان نبودند ؛ اشتباهمان اینست که فرصت نمیدهیم آدمها به زبان بیایند، تا نگاه مهربان دیدیم خیال میکنیم عاشقانه است


تا کمی توجه و حمایت دیدیم دلمان به عشقی گرم میشود که توی ذهنمان ساختیم و باورش کردیم


تا اسمش را صدا کردیم و در پاسخ "جانم" شنیدیم دلمان لرزید و عشق آمد نشست روی شانه هایمان


اما این برداشت های اشتباه یکجا راه درست را پیدا میکنند و دستشان رو میشود آن وقت اسمشان را میگذارند "سوء تفاهم" و هیچ کاری هم از دستت برنمی آید


وقتی کسی اسمش را صدا زد و جانم شنید وقتی نگاه هایی که تو تحویل گرفتی به دیگری سپرد وقتی فهمیدی آهنگ عاشقانه ای که برایت فرستاد برای دیگران هم ارسال شده


وقتی به خودت آمدی و دست پیش بینی هایت رو شد تازه آن وقت می نشینی و کلاف دلخوشی هایت را می

شکافی ، غصه میخوری و به حماقت خودت توی آینه میخندی


اما یاد میگیری تا آدمها با زبان خودشان خیلی چیزها را نگفته اند از رفتارهای نامفهوم و اتفاق های پیش پا افتاده ی عادی چیزی که دلت میخواهد نسازی و ناراحت یا دلخوش نشوی


لطفأ جوری خیالبافی کنید که وقتی حقیقت را فهمیدید تلخی أش حال زندگیتان را بهم نزند!



7




انسان ها هر از چند گاهی از جائی می افتند؛

از لبه پرتگاه،

از پا،

از نفس،

از این ور بوم،

... از اون ور بوم،

از دماغ فیل،

از چاله به چاه،

از عرش به فرش،

از چشم،

از چشم،

از چشم.....



6


تنهایی تو را وا می دارد

تا اولین دری که باز شد،

اولین آدمی که حالت را خوب کرد،

بپذیری...

تنهایی گاه تو را در آغوش آدمهایی میگذارد

که تنهاترت می کنند...



5


ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺸﻨﻮﺩ ﺑﮕﻮ 

ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺰﻭﺍﯼ ﺳﮑﻮﺕ 

ﺷﻮﻕ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩ...



4


گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود

گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود
گاهی بساط عیش خودش جور میشود
گاهی دگر تهیه بدستور میشود
گه جور میشود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور میشود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود
گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو میشود
گاهی برای خنده دلم تنگ میشود
گاهی دلم تراشه ای از سنگ میشود
گاهی تمام آبی این آسمان ما
یکباره تیره گشته و بی رنگ میشود
گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود
از هرچه زندگیست دلت سیر میشود
گویی به خواب بود جوانی مان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر میشود
کاری ندارم کجایی چه میکنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر میشود



پ ن: