62

دلم نشکست وقتی بابا گف که خرجمو نمیکشه

دلم نشکست وقتی گفت برو کار کن و خرجتو در بیار

دلم نشکست وقتی عزیزی که از دست دادم اومد تو خوابم و به  من و بعد پدرم نگاه کرد و دوباره با همون چشمایی که توش غم  و خشم موج میزد خیره شد بهم و هشدار داد که طوفان تو راهه

دلم نشکست وقتی بابا منو با دخترای همسایه مقایسه کرد و گفت که آدم بدبختیم


اما دلم گرفت و شکست  وقتی آرش از بروز رسانی سایت خبر داد و گفت که باید برای انتخاب واحد آماده بشیم

قراره که این ترم رو مرخصی بگیرم ،چون نمیتونم شهریه بدم!!

هدفم این بود که راهمو از بچه ها جدا کنم که داره این اتفاق می افته،خدایا  شکرت،ناراضی نیستم و گله نمیکنم اما دروغ چرا 

هیچ وقت فکر نمیکردم که دلتنگشون بشم،،،به هر حال ممنون

امیدوارم فردا با درخواست مرخصیم موافقت کنن


همین!!



پ ن: 

وااای خدایا،یکی بیاد به این دوست سرخوشم بفهمونه من این روزا اصلا حال و حوصله چرت و پرتایی که برام میفرسته رو ندارم