همه چیز خوبهحالم،روزم،،،
بچه ها دوباره ی گروه جدید زدن و ما دوباره جمع شدیم
میدونم ک کار اقای همکلاسیه
امروز ی سر ب کلاس خیاطی زدم،مربیم میگف بچه ها سراغتو میگیرن،خصوصا خانم ز
خیلی جویای حالته،مدام ازت میپرسه،مربیم بهش گفته چرا انقد از من میپرسی،اونم گفته اخه دوسش دارم
جالب اینجاست ما تاحالا با هم حتی در حد ی سلام علیک هم هم کلام نشدیم
بعدش مربیم ب شوخی برگش گف
فک کنم برات ی خوابایی دیده
وای تصور کن این دخدره بخواد منو شوهر بده
امتحانات نزدیکه ،منم شدیدا تو درس خوندن دارم تنبلی میکنم
واقعا حس و حال درس خوندن نیس اصن